۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

پاسبان و واعظ و قاضی چو با هم ساختند …

“واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند”
در خفا خود را ز ترس سبزها، تر می کنند
آیه می خوانند و از حکم خدا دم می زنند
“چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند”
دست شیطان را هم از پیش و هم از پس بسته اند
ادعای پیروی زایین حیدر می کنند
خون مردم را مباح و مال آنان را، حلال
با کلامی از خدا، یا از پیمبر می کنند
شهرآشوب اند و عاشق کش در این شهر غریب
زشت رویان را ببین این جا چه محشر می کنند!
با صداقت پیشه گان نازک اندیش و دلیر
جاهلانه صحبت از شمشیر و خنجر می کنند
ریگ ها در کفش و غل و غش بود در کارشان
کاینچنین آشفته اند و خاک بر سر می کنند
پاسبان و واعظ و قاضی چو با هم ساختند
کار مست و رهزن و شاه ستمگر می کنند
بگذرد دوران این ظلم گران و، سبزها
زندگی را با بهار امسال نوبر می کنند
صدیقه وسمقی ۱۳ بهمن ۸۸
http://www.kaleme.org/1388/11/13/klm-10440

هیچ نظری موجود نیست: