۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

پینک سولوشن








پ ن:آشنایی بیشتر با .....خور سابق و تواب فعلی
سایت موسوم به خبرنامه دانشجویان ایران با تمجید از یك جوان سیگاری با ظاهری خاص، به مصاحبه با او پرداخته است. وی كه در راهپیمایی چندی پیش تابلویی با مضمون "موسوی ... خوردیم بهت را دادیم" در دست گرفته و در سایتهای اینترنتی به عنوان مزدبگیر مراسمهای مختلف مطرح شده، به تبیین ویژگیهای مثبت احمدی نژاد و تقبیح ستاد موسوی پرداخته است.
سایت مذكور می نویسد: پس از اهانت ها و حرمت شكنی های مداوم جریان مدعی تقلب در انتخابات نقاب ها یكی پس از دیگری كنار رفت و شعارهای پر زرق و برق رنگ باخت؛ حماسه نهم دی و كاهش غبار فتنه از صحنه سیاسی كشور باعث شد تا بار دیگر منطق جایگزین احساسات شود و فضا برای تصمیم گیری های عقلانی مهیا.9 دی ماه 88 بعد از آنكه غبار های فتنه خوابید گروه گروه مردم ایران برای دفاع از حریم امن ائمه اطهار(ع) از همه رنگ به خیابان ها آمدند و شعار "حسین حسین" واقعی سر دادند.انتخابات تمام شد ولی داغ تهمت های ناروا هنوز باقی است، برخی ها این داغ را از روزی احساس كردند كه سبز علوی را روی شعارهای اموی سوار دیدند برخی امروز كه كارشان به آتش زدن بیرق حسین(ع) رسیده است.
رضائیان با اشاره به فضای نامتعارف ستاد نیاوران از اولین تناقضات ایجاد شده در خودش گفت و افزود: همه چیز آنجا روبراه بود، روابط دختر و پسر كه خیلی آزاد بود। در ستاد همه به اسم كوچك خطاب می شدند. فضا یه طوری بود كه آنجا برای هر چیزی مهیا بود![خبرنامه دانشجویان ایران از بیان مصادیق نامتعارف در شرع، كه در ستاد نیاوران عرف بوده است، معذور است]عضو ستاد موسوی با اشاره به این كه كسانی كه دم از التزام به امام می زنند باید التزام رفتاری یا لااقل علاقه و احساس علقه به امام را هم داشته باشند، تصریح كرد: در شب رحلت امام خمینی این تناقضات بیشتر شد؛ آنها با اینكه شعار می دادند «رای ما یك كلام، نخست وزیر امام» در شب رحلت امام دست به اعمالی زدند كه نادرست بود، رقصیدن در شب رحلت امام معنی نداشت یا ... [برخی توضیحات آقای رضاییان قابل نشر نیست] اما فضا به قدری احساسی بود كه مجالی برای تصمیم گیری عقلانی وجود نداشت.وی در پاسخ به این سوال كه چرای لیدرها و گردانندگان ستاد واكنشی در قبال این مسائل نشان نمی دادند، گفت: واكنش مجید (لیدر و رئیس ستاد نیاوران) و استدلال وی برای من جالب بود! مجید در جلسه گفت: "ببینید، من از همه كارهای شما خبر دارم، اما اگر بچه های اون طرفی از این جریانات خبر دار بشوند، این جور كارهای شما سوژه تبلیغاتی علیه ما می شود" یعنی خدا شاهده یك بار نگفت كارهای شما اشتباهه؛ فقط به این فكر بود كه لو رفتن این ماجراها و داستان های این شكلی در انتخابات به نفع جریان سبز نیست و از این می ترسید تا این موضوع سوژه ای بشود تا جریان رقیب بگوید كه اینها ضد دین هستند. ببینید یعنی تنها نگرانی او این بود كه جریان رقیب بگوید شما ضد دین هستید. در آن محیط اعتقاد به دین یك حرف بی معنی و چرت بود؛ در جمع 40 نفری كه در ستاد بودند فقط 3 نفر نماز می خواندند.رضائیان در خصوص زمینه سازی برای پذیرش تقلب، افزود: بحث تقلب از قبل از انتخابات مطرح بود و ستاد توصیه می كرد كه حتما در مدارس رای بدهید نه مساجد؛ با خودكار خودتون رای را بنویسید چون می گفتند كه رای ها را عوض می كنند؛ در واقع این زمینه ها چیده می شد تا ما بعد از انتخابات تقلب را باور كنیم!......ادامه

******************

زنگ در را که زدند پرسیدم :«بله؟» دختری جوان گفت از طرف ناجا آمده .بروم پایین.اولش کمی خیالاتی شدم. نکند عکسی اسمی چیزی ازمان درز کرده. خودم را دلداری دادم من که خلافی نکردم.. گفتم شاید آمده اند از عملکرد پلیس سوال و جواب کنند. یک جور نظرسنجی مثلا.خودم را آماده کرده بودم رک و راست ازشان گله کنم که دیدم جلو ی در هستم و دختر جوانی روبرویم ایستاده.(فکر کنم اسم شرکتشان ناژه،ناژا یک همچین چیزی بود.)سلام کرد و توضیح داد برای معرفی یک محصول بهداشتی فوق العاده ،مزاحمم شده. یک سی دی داد دستم و یک نمونه از محصولشان را که اندازه ی سماق های کبابی بود(به این کوچیکی) .تلفنم را هم یادداشت کرد.ظهر سی دی را دیدم. محصولشان یک ژل پاک کننده ی چند منظوره بود که در حد معجزه همه چیز را تمیز می کرد به اسم پینک سولوشن.فیلم دوبله شده بود که در آن به جای استفاده از شیشه پاک کن،گاز پاک کن،جرم گیر....فقط از این محصول استفاده می شد.। اسپری هم داشت।فردایش دخترک تلفن پشت تلفن که از محصولمان میخواهید یا نه؟ پرسیدم من این چیزی را که شما معرفی کرده اید در بازار روز دیده ام. قیمتش چند است ؟شما چند می دهید؟ گفت:«قیمتش رو نمی دونم ما شرکتی هستیم. خودمون توزیع کننده ایم اگه ژل و اسپر ی رو بخواهید دوتاش هفت تومنه شما شش تومن بدید.» قبول کردم .نشانی را گرفت وفردا برایم هر دو را فرستاد. ژلش از آن چه که تبلیغ کرده بودند و دیده بودم خیلی کوچکتر بود. هیچ کدامشان هم قیمت نداشتند. نشان به این نشان که فهمیدم هر دوتایش را می توانستم با 4300 تومن از بازار روز بی دردسر تر بخرم اما شش تومان بابتش پیاده شدم.قبل تر ها هم یک نفر تلفنی مخم را زد که ازفلان موسسه ی نشر کتاب هستیم اگر شما بچه دارید برایتان کتاب روان شناسی بفرستیم. با هزینه ی ارسال می شود فلان.کتاب را که آوردند یک چیز به درد نخور بود از همان هایی که به درد گذاشتن زیر پایه ی میز می خورند.
******************
برای نشان دادن چند باره ی اتحاد و جمعیت بزرگمان آهنگ ای ایران را به عنوان زنگ موبایل انتخاب می کنیم .فراخوان جنبش سبز برای استفاده از سرود ای ایران به عنوان زنگ موبایل مشترک ।
ماهور جان نمی دونم مشکلت تو ارسال نظر چیه؟

۴ نظر:

سلانه گفت...

سلاممممممممممم:)
والا من لحظه اولی که این عکس این یارو رو دیدم که توضیح داده چیا خورده همچین با صدای بلند گفتم «نوش جونت»!!!!

Unknown گفت...

بقیه ش هم که مهم نیس! گور بابای خودش و بقیه شون! دیگه حوصله م از این قصه ها و افسانه های اینا سر رفته!

سلانه گفت...

بعدش بابا این شرکتا که میان در خونه بهت یه چیزی میدن معمولن هم جنسشون مزخرفه هم پولش زیاده! حالا این واقعن خوب بود؟؟

سلانه گفت...

اون زهرا هم منم دیگه تابلوئه دیگه نه؟